معنی مولد الکتریسیته

حل جدول

مولد الکتریسیته

دینام


الکتریسیته

نیروی برق، نیروی کهربایی

لغت نامه دهخدا

مولد

مولد. [ل ِ] (ع ص) امرأه مولد؛ زن زاینده. ج، موالید، موالد. (ناظم الاطباء). مادر. (آنندراج). || (از ماده ٔ ایلاد) پدیدآورنده. پیداآورنده. (یادداشت مؤلف):
سنگ و آهن مولد ایجاد نار
زاد آتش زین دو والد قهربار.
مولوی.

مولد. [م َ ل ِ] (ع اِ) زمان ولادت. (آنندراج) (غیاث). هنگام زادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هنگام تولد. زایچه. گاه زادن. هنگام زادن. زمان زادن. سال ولادت. تاریخ ولادت. (یادداشت مؤلف). || جای زادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جایی که در آنجا کسی از مادر متولد گردد. زادبوم. خُهْر. وطن. زانیج. (ناظم الاطباء). جای ولادت و وطن. (غیاث) (آنندراج). آنجا که بچه بر زمین آید. (السامی فی الاسامی) (از مهذب الاسماء). مثبر. مسقطالرأس. محل ولادت. جای زادن بچه. آنجا که بچه بر زمین آید گاه زادن. زادگاه. زادبوم. جای زادن. زادبود. (یادداشت مؤلف):
چرا پس چون هوا او را به قهر از سوی آب آرد
به ساعت باز بگریزد به سوی مولد و منشا.
ناصرخسرو.
مهر و ماه او را دو طفلانند اینک هر دو را
گاهواره بابل و مولد خراسان آمده.
خاقانی.
ترک چون هست به انداختن زوبین جلد
چه زیان دارد اگر مولد او دیلم نیست.
خاقانی.
بخندید و از مولدم پرسید. گفتم از خاک پاک شیراز. (گلستان).
مولدم جام و رشحه ٔ قلمم
جرعه ٔ جام شیخ الاسلامی است.
جامی.
|| زمان ولادت حضرت محمد (ص)، چنانکه میلاد، زمان ولادت حضرت عیسی علیه السلام را گویند. (از ناظم الاطباء). || (اصطلاح نجوم) هنگام زادن و برآمدن مردم که طالع هرکس را از شکلهای کواکب که در آن وقت بوده گیرند.بیرونی گوید: او را [مردم را] دو ابتداست یکی وقت کِشتن و او را مسقطالنطفه خوانند و دیگر وقت برآمدن و آن زادن است و او را مولد خوانند. از کواکب و شکلهای ایشان اندر وقت مولد، هیلاج دانسته آید و کذخداه و مبتزها و عطیات و زیادت و نقصانات و قواطع. وز تحویل سالهای مولد، انتهاها دانسته آید و تسییرها و خداوندان دور و جان بختار و مدبر و خداوند هفته و فرداها. (التفهیم ص 519). مولد چون به جای باید آوردن و عملش چگونه است ؟ چون بچه از مادر جدا شود ارتفاع آفتاب بگیر اگر روز باشد، و طالع و درجه ٔ او بیرون آر که آن طالع مولدش باشد و گر شب بود ارتفاع کوکبی گیر از کواکب ثابته ٔ معروف کاندر عنکبوت اسطرلاب باشد وز وی طالع بیرون آر. (التفهیم ص 527).

مولد. [م ُ وَل ْ ل َ] (ع ص) زاییده شده. || تولیدشده و پرورده شده و پیداشده. (ناظم الاطباء). چیزی که از اصلی بیرون آورندش. (از کشاف اصطلاحات الفنون). || شخص دوتخمه چنانچه پدرش از هند و مادرش از حبش باشد. (غیاث) (آنندراج). دورگه. || شخص عجمی که در عرب پرورش یافته باشد. (آنندراج) (غیاث). مولدان گروهی باشند از عجم که در دیار عرب متولد گشته و در آنجا نشو و نما یافته باشند و یا عکس آن. (از کشاف اصطلاحات الفنون). || گروهی از عرب یا اعراب که با عجم مختلط شده باشند و این طایفه را عرب مستعرب و متعرب نیز گویند و اطلاق مولد بر این جماعت و این طایفه به طریق مجاز است. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
- رجل مولد، مرد عربی غیرمحض. (ناظم الاطباء). عربی غیرمحض. (المنجد).
|| میان عربی و عجمی. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی). آنها که میان عربی و عجمی باشند. (یادداشت مؤلف). || لفظ عجمی که عرب در کلام خود استعمال کند. || نوعی از لغت عرب و آن لغتی است که در اصل موضوع نیست مگر از لغت اصلی گرفته اند. (غیاث) (آنندراج). لفظی که مولدان از لغت اصلی اخذ کرده باشند به تصرفی، و در کلام اعراب مستعمل نباشد، مانند «بدایت » که از «بدائت » اخذ کرده اند و این را عامی و مستحدث نیز گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). هر کلمه که تازه پیدا آمده است و در پیش نبوده است، مانند طاجن به معنی تابه. هر لغت عرب که پیش از ظهور اسلام متداول نبوده است. کلمه ٔ نوپیداشده. لغتی که قدمت استعمال ندارد. (یادداشت مؤلف).
- کتاب مولد، نامه ٔ ساخته و بربافته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- کلام مولد، سخن ساخته و بربافته. (ناظم الاطباء).عربی غیرمحض. (المنجد).
- کلمه ٔ مولد، تازه ایجادشده. که از اصل زبان نباشد. کلمه ای که نو آورده باشند.
- لغت مولد، واژه که به تازگی یافت شده باشد و اصلی نباشد، مانند ضفدع و طاجن و تسخن و طیجن. (یادداشت مؤلف).
- مَثَل مولد، مَثَل جاری در زبان عربی که پیش از ظهور اسلام متداول نبوده است. (یادداشت مؤلف).
|| نام نوعی شمشیر. (نوروزنامه).

مولد. [مُل ْ] (انگلیسی، اِ) (اصطلاح مطبعی) محلی است در ماشین حروفچینی جدید که سطر ماتریس در آنجا قرار می گیرد یعنی جلو دهنه ٔ دیگ سرب و دیگ سرب به آن نزدیک شده شکل حروف ریخته می شود. (راهنمای فن چاپ ص 79).

مولد. [م َ ل ِ] (ع مص) ولاد. ولاده. الاده. (ناظم الاطباء). ولادت. زادن. و رجوع به ولاده شود.

مولد. [م ُ وَل ْ ل ِ] (ع ص) تولیدکننده و زاینده و پرورنده. (ناظم الاطباء). زاینده: باقلا مولد ریاح است. (یادداشت مؤلف).
- مولداللعاب، گوشت که در بیخ زبان است. (یادداشت مؤلف).
- مولد منی، اغذیه و ادویه که قوت باه دهد. (یادداشت مؤلف).
|| زایاننده و پیداکننده. (غیاث) (آنندراج). پدیدآورنده. پدیدارسازنده. به وجودآورنده. (از یادداشت مؤلف). || (اصطلاح گیاه شناسی و جانورشناسی) سلولهای زایا و تولیدکننده. سلولهایی که موجب پیدایش بافتهای جدید جانوری وگیاهی شوند. هریک از سلولهای جنسی جانوری و یا گیاهی (اعم از گامت نر و یا گامت ماده).


الکتریسیته

الکتریسیته. [اِ ل ِ سی ت ِ] (فرانسوی، اِ) مأخوذ است از کلمه ٔ ایلقطرون (الکترون) بمعنی کهربا یا عنبر اشهب. (یادداشت مؤلف). الکتریسیته نام یکی از شکلهای انرژی است که بر اثر مالش دو جسم یاعمل مکانیکی چون تراکم و یا حرارت به بعضی از اجسام بلورین و امثال آن ایجاد میشود. ظهور الکتریسیته یااز طریق جذب و دفع و یا ایجاد عمل مکانیکی و حرارتی و یا عمل شیمیایی است که در مدار خود ایجاد می کند. مطالعه ٔ آن در علم فیزیک بعمل می آید؛ و مبحث الکتریسیته یکی از مباحث و شعب علم فیزیک می باشد، و با مطالعه ٔ آن میتوان به پدیده های زیادی در طبیعت پی برد.
تاریخچه ٔ الکترواستاتیک:
پدیده ٔ الکتریک از دیرباز به عنوان خاصیت کهربایی معلوم بشر بوده است. این خاصیت که بر اثر مالش کهربا بدست می آید موجب می شود که کهربا اجسام سبک بسیار کوچک چون پر کاه یا پر و یا ورقهای بسیار نازک طلا و نقره را جذب کند. دانشوران قدیم یونان از زمان کهن پی به این نیرو بردند و بخصوص تالس ملطی در قرن هفتم ق.م.آن را در نوشته های خود تذکر داده است. البته هندوان کهن نیز مدتها بود که متوجه شده بودند که اجسام بلورین موجب خاکسترهای گرم میشوند یعنی پدیده ٔ پیرو الکتریسیته. در قرون وسطی براطلاعات بسیار ساده و قدیمی یونان چیزی درین زمینه اضافه نشد و معلومات بشری تا قرن شانزدهم میلادی در این باب همان بود که یونانیان بیان داشته بودند. ژیلبرت انگلیسی (1544- 1603م.) به خاصیت جذب و دفع در اجسام زیر پی برد، و ملاحظه کرد که شیشه، سقز، گوگرد و چند جسم دیگر الکتریسیته زا می باشند و در ضمن عایق نیز هستند و برعکس این اجسام، فلزات خاصیت تولید الکتریسیته ندارند و فقط قابلیت انتشار آن را دارا می باشند یعنی هادی اند نخستین ماشین الکتریکی از طریق اتوفن گریک (1602- 1686) اختراع شد، و او برای این منظور گوی گوگردی ساخت که می توانست در حول خود بچرخد و بر روی این گوی دست آدمی قرار داشت تا مسأله ٔ مالش که از ذاتیات الکتریسیته است تحقق یابد. او بر اثر اصطکاک ازین طریق موفق شد نخستین جرقه ٔ الکتریکی را بدست آورد. سپس گریک نشان داد که اشیاء مجذوب همواره پس از برخورد با جسم جذب کننده از یکدیگر دفع میشوند. به سال 1727 م. گری (1670- 1736) اثبات کرد که اجسام هادی چون عایق شوند خاصیت الکتریکی یعنی کهربایی پیدا میکنند. وی همچنین پی برد که بعضی از اجسام بر اثر تماس با جسمی که خاصیت کهربایی دارد خاصیت کهربایی پیدا میکنند، و نشان داد که بموجب خاصیت هادی بودن بعض جسم ها میتوان الکتریسیته را بنواحی بسیار دور برد. آنگاه دوفی (1698- 1739) مطالبی را که «گری » بیان کرده بود تأیید کرد و نشان داد که امکان خاصیت کهربایی یافتن در همه ٔ اشیاء موجود است که از آن جمله بدن آدمی است. او ضمناً پی برد که الکتریسیته ای که از طریق پاندول الکتریکی با شیشه و سقز بدست می آید از یک جنس نیست و برای تشخیص این دو جنس از یکدیگر الکتریسیته ٔ حاصل از شیشه را الکتریسیته ٔ مثبت و از آن سقز را الکتریسیته ٔ منفی نام گذاشت. به سال 1746 م. پترفن موسکن بروک ذخیره ٔ الکتریکی را با کشف باتری لید امکان پذیر ساخت. ماشینهای الکتریکی پس از این اختراعات کم کم کامل شدند و انواع و اقسام آنها بمیدان عمل و آزمایش آمدند که از آن جمله است ماشین هوکس بی با سیلندرهای شیشه ای (سال 1709 م.) و ماشین وینکلر که سیلندرهایش بین بالشک هایی برای مالش قرار می گرفت (سال 1766 م.) و ماشین رامسدن که صفحه های آن شیشه ای بود (سال 1768 م.) فرانکلین (1706- 1790 م.) به قدرت میله های نوک تیز در پدیده ٔ الکتریک پی بردو آن را در مقابل آذرخش (برق) و مقاومت در قبال آن بکار بست و با کمک بادبادک در الکتریسیته ٔ ابرها مطالعه کرد. کانتن (1718- 1772 م.) 1754 م. خاصیت الکتریکی شدن را از طریق تحت نفوذ قرار گرفتن دریافت و در این زمینه مطالعات دقیقی کرد، در این ایام که کشفیات پشت هم به بازار می آمد تئوریها نیز یکی پس از دیگری قوام می گرفت و به صاحبنظران عرضه میشد، واتسن (1710- 1787 م.) و فرانکلین اعلام کردند که مالش اجسام، الکتریسیته ایجاد نمیکند بلکه مالش موجب می شود که در اجسام مالش خورده تغییرتوزیعی پدید آید، یکی الکتریسیته از دست می دهد و دیگری آن را می پذیرد و به دست می آورد. سیمر به سال 1756 م. فرضیه ٔ وجود دوفلوئید الکتریکی را انتشار داد. مطالعات چندی (کمی) در زمینه ٔ الکتریسیته نخستین بار از طریق کولن (1736- 1806 م.) انجام گرفت. او با وسیله ٔ اندازه گیری خود جذب و دفعهای الکتریکی را اندازه گرفت و نشان داد که آنها بستگی با نسبت عکس مربع فواصل خود دارند. سپس او نشان داد که خاصیت الکتریکی شدن هادیها رویه ای است یعنی بستگی به سطح آنها دارد و نیز طرز پخش و پذیرش الکتریک آنها را کشف و معین کرد. نتایج عملی کارهای کولن بعدها از طریق تحلیلی بوسیله ٔ لاپلاس (1749- 1827 م.)، بیو (1774- 1862 م.)، گوس (1777- 1855 م.) و پواسن (1781- 1840 م.) تأیید و تبیین شد و در این میان فرضیه ٔ فارادی (1791- 1867 م.) را می توان برترین کار الکترواستاتیک دانست. تکامل در ماشینهای مؤثر با قدرتهای زیاد بستگی به کار هولتز (1836- 1913 م.) و ویمشورس (1832- 1903 م.) دارد ودر این اواخر مربوط به زحمات وان دوگرآف (1935 م.) و فلیسی (1946 م.) و مدیون کوشش آنان است و نیز خازنهایی با ظرفیت بسیار برای اختراع الکترومترهای بسیار حساس تعلق به زحمات تامسن (1824- 1907 م.) و لیپمن (1845- 1921 م.) دارد. در خاتمه ٔ بحث بی مورد نیست که از کشف پیزو الکتریسیته به وسیله ٔ ژ. کوری در سال 1880 م. یادی شود.
الکتروسینتیک: به سال 1790 م. گالوانی (1747- 1798) متوجه شد که برخورد دو فلز مختلف در عضلات قورباغه ایجاد انقباض می کند. ولتا (1827- 1845) ثابت کرد که این اثر در عضلات قورباغه خاصیت الکتریکی است که بواسطه ٔ اصطکاک دو فلز مختلف ایجاد میشود. پس از اعلام این نظر بوسیله ٔ ولتا بین او و گالوانی بحث جدی درگرفت و سرانجام آن بحث ولتا را1800 م. موفق به کشف پیل معروف کردو به موجب این کشف باب علم جریان الکتریک افتتاح گردید. دستگاه ولتا اجازه داد که نیکلسن و کارلیسل در ظرف همان سال آب را تجزیه کنند. تنارد (1777- 1857) بسال 1801 م. بیان کرد که جریان حاصل از تخلیه ٔخازن چون از سیم فلزی بگذرد موجب نور و تابندگی شدید میشود. در 1807 م. داوی (1778- 1829) فلزات قلیایی را بوسیله ٔ الکترولیز از هم جدا ساخت و نیز در 1813 م. قوس الکتریکی را کشف کرد. گوترو و ولاستن در سال 1802 م. به همقطب شدن پیلها متوجه شدند و برای رفع این عیب یعنی جلوگیری از همقطب شدن آنها افرادزیر بطریق مختلف ذیل کوشیدند: پوگندرف در سال 1842 م. بیکرمات دوپتاسیم را بکار برد. گراو در 1839 م.اسید نیتریک را استعمال کرد و طریقه ٔ او در 1843 م.بوسیله ٔ بونسن نیز به کار بسته شد. بی اکسید دومنگنز بوسیله ٔ لکلانشه در سال 1868 م. و هوا از طریق فری در 1914 م. مورد استفاده قرار گرفت. در 1829 م. بکرل (1788- 1878) طرح اساس پیلهای همقطب ناشدنی را با دو مایع مختلف ریخت و نمونه های اصیل این طرح او پیل دانیل (1836 م.) ووستن (1893 م.) بود و این پیل بعنوان معیار نیروی الکتروموتوریس انتخاب گردید.
سیبک (1770- 1831) به سال 1821 م. پدیده هایی را که بر اثر اختلاف درجه ٔ حرارت در جوشکاری دو فلز مختلف وجود دارد مورد توجه قرار داد و بر روی این ملاحظات پیل ترمو الکتریک را ساخت. سپس ملنی (1798- 1854) از این پدیده ها درمطالعه ٔ تشعشع حرارتی به سال 1830 م. استفاده ٔ بسیار کرد. به سال 1834 م. پلتیه (1785- 1845) پدیده ٔعکس را کشف کرد و پس از او تامسن به پدیده ٔ تامسن دست یافت، و سرانجام بکرل فلزات را از لحاظ ترمو الکتریک تقسیم بندی کرد. از اینها که بگذریم قوانین جریان نیز به موازات کشفیات فوق پیشرفت کرد. به سال 1827 م. اهم (1787- 1854) رابطه ٔ کشش بین دو نقطه ٔ یک مدار و شدت جریان موجود در آن مدار را یافت و بر اثر آن فرمول مقاومت را پیدا کرد. پویه (1790- 1868) این مطالب را در یک مدار بسته بکار بست و در 1848 م. کوهلرش (1809- 1858) مبحث مقاومت را توجیه و تبیین کرد و سپس کیرشهف (1824- 1887) مسأله ٔ تقسیم جریان را در مدار ذی اجزاء حل کرد، و سرانجام وتستن (1802- 1875) پل معروف خود را به جهت اندازه گیری مقاومت طرح کرد. ژول (1818- 1889) در 1841 م. به آثار حرارتی جریانها در مدار پرداخت و قانون این پدیده را یافت و این کشف او به کلوزیوس (1822- 1888) اجازه داد که در 1852 م. اندازه ٔ مکانیکی یک کالری را بیابد. در 1805 م. گرتثوس (1785- 1822) تئوری خاصی برای الکترولیز مشخص کرد و بعد فارادی آن را در تجزیه ٔ الکترولیتیک مطالعه کرد و سرانجام در 1833 م.قوانین کمی آن را بعالم علم عرضه کرد. فرضیه ٔ تجزیه ٔ یونیک مدیون کار آرنیوس (1859- 1927) در سال 1887 م. است و همو تعبیر آن را یافت. هنگام بیان موارد استعمال الکترولیز بجاست که از گالوانوپلاستی اختراع ژاکوبی (1806- 1874) به سال 1837 م. و آب نقره کاری و طلاکاری عمل الکینگتن (1801- 1865) به سال 1840 م. و تکمیل آن بوسیله ٔ روئلز (1808- 1887) 1841 م. نام برد. صنعت الکتروشیمیک هیدرژن و کلروسود و نیز تصفیه ٔ مس موجب بوجود آمدن آکومولاتورها شد و آن مدیون کار پلانته (1834- 1889) در سال 1859 م. است. کوره ٔ الکتریکی مواسان (1852- 1907) بوسیله ٔ هرول و ژیرود تکمیل شد و این عمل اجازه داد که کربور کلسیم و الکترومتالورژی تهیه شود. به سال 1889 م. ادیسن (1847- 1931) نخستین لامپ الکتریکی را با درخشان کردن رشته ای از کربن درست کرد و بین سالهای 1900 و 1904 م. پس از امتحانات بسیار، مسأله ٔ انتخاب رشته ٔدرخشان به انتخاب فلز تونگستن کشید. چراغ با بخار جیوه از طریق کوپرهویت (1861- 1921) 1901 م. ساخته شد. هوکسبی از اوایل قرن هجدهم م. قدرت هدایت الکتریکی گازها را در تحت فشار کم تبیین کرد و ماسن 1853 م. و سپس جسلر (1814- 1879) 1855 م. عمل تخلیه ٔ الکتریکی را از وسط گازهای رقیق بوسیله ٔ بوبین القائی اجرا کرد. این پدیده بعدها اصل روشنایی در مبحث پرتوافکنی الکتریکی شد. الکترومغناطیس:
در سال 1820 م. ارستد (1777- 1851) از میان متتبعان کثیری که از اواسط قرن هجدهم بر آن شدند تا رابطه ای بین پدیده های الکتریکی و مغناطیسی برقرار کنند موفق شد که بر اثر جریان الکتریکی سوزن آهن ربایی را منحرف گرداند. این تجربه بعدها بوسیله ٔ آمپر (1775- 1836) و آراگو (1786- 1853) دوباره از سر گرفته شدو موجب پدید آمدن تجسسات بسیاری گشت. بیو و ساوارت میدان مغناطیسی حاصل را اندازه گیری کردند. لاپلاس (1749- 1827) از روی این نتایج قانون نخستین آن را بدست آورد و سپس به سال 1822 م. آمپر قانون مهمتر دیگری استنباط کرد. این دو فیزیکدان نیز در مسأله ٔ عمل متقابل بین میدان مغناطیسی و جریان الکتریکی مطالعه ٔ بسیاری کردند و بعدها آمپر بکمک تجربیات دیگر تئوری الکترودینامیک را بیان کرد و بر اساس همین تئوری ماکس ول (1831- 1879) به معادلات معروف (معادلات ماکس ول) صورت کلی داد. آراگو به سال 1820 م. یک سوزن فولادی را بوسیله ٔ جریان الکتریکی آهن ربا کرد. رولاند (1848- 1901) به سال 1876 م. مشاهده کرد که یک سوزن آهن رباشده در جوار یک صفحه ٔ الکتریسیته شده با چرخش تند منحرف و متمایل می گردد و بر اثر آن اتحاد بین الکترواستاتیک و الکترودینامیک را نشان داد. اوینگ (1855- 1935) به سال 1822 م. پس از تجربیات بسیاری که واربورگ (1846- 1931) کرده بود، هیسترسیس مغناطیسی را کشف کرد و ماکس ول تغییر بعد جسم را پس از مغناطیسی شدن یافت که بعدها به سال 1900 م. دانشمند ژاپونی ناگائوکا (1865- 1947) به مطالعه ٔ آن پرداخت. طرح آهن ربایی کردن از طریق الکتریکی را که آمپر ریخته بود دوباره بوسیله ٔ استورژون در 1825 م. و بروستر (1826) و هنری (1831) ساخته شد. تجربیات راجع به تلگراف الکتریکی ابتدا بوسیله ٔ گوس انجام گرفت و سپس در 1843 م. مورس (1791- 1872) نخستین دستگاه تلگرافی را ساخت و آنگاه بوسیله ٔ بودو (1845- 1903) به سال 1878 م. تلگراف ثبات اختراع گردید. پدیده های الکترومغناطیسی بعدها اجازه داد که شدت یک جریان اندازه گیری شود. گالوانومتر در سال 1851 م. بوسیله ٔ تامسن و نیز دستگاههای دپرز (1843- 1918) و آرسنوال (1851- 1940) به سال 1882 م. ساخته شدند. فارادی با کشف القاء به سال 1831 م. نشان داد که انرژی الکتریکی قابل تبدیل بکار مکانیکی است. لنز (1804- 1865) بسال 1804 م. موجب کشف قانون جریان القائی شد. این مطالب سرانجام ماکس ول را موفق کرد که در 1837 م. معادلات عمومی وضع میدان الکتریکی را بدست دهد و تئوری الکترومغناطیسی نور را بسط دهد. طرح نخستین موتور الکتریکی چرخ بارلو (1776- 1862) به سال 1822 م. ریخته شد. کشف القاء برای تولید جریان بکار رفت و بر اثر آن اختراعات زیر به بازار آمد:1832 م. آمپر ماشینی بوسیله ٔ برادران پیکسی ساخت. ژنراتور صنعتی به سال 1860 م. ساخته شد و آن ماشینی بود که با جریان متناوب کار می کرد. به سال 1869 م. گرام (1826- 1901) جریان پیوسته ای در حلقه ٔ جمعکننده ایجاد کرد و اساس ساختن دیناموهای نخستین را ریخت. نخستین انتقال انرژی بنواحی دور1873 م. بوسیله ٔ فونتن (1833- 1910) تحقق یافت و بعد به سال 1882 م. بوسیله ٔ دپرز فکر بکار بردن شدتهای بسیار در علم فیزیک نمودار گشت و بوبین القائی به سال 1840 م. بوسیله ٔ ماسن و برگه (1804- 1883) طرح ریزی گشت، و در سال 1851 م. شکل دقیق آن به اهتمام رومکرف (1803- 1877) ابداع شد. مبدلهای جریان متناوب به سال 1884 م. بوسیله ٔ گولارد (1850- 1888) و ژیبس (1839- 1903) اختراع شد. جریانهای چندفازی بستگی بکار تسلا (1856- 1943) و فراری (1847- 1897) دارد. استعمال زغال سفید (آبشار) را در 1869 م. برژه (1833- 1904) توصیه کرد. تلفن در سال 1875 م. بوسیله ٔ گراهام بل (1847- 1922) ساخته شد؛ و هوگس (1831- 1900) در 1878 م. بجای فرستنده ٔ تلفنی بل وسیله ٔ بسیار حساس دیگری یعنی میکرفون را بکار برد. به سال 1911 م. کامرلینگ اونس (1853- 1926) مافوق هدایت را که هاآس (1878- 1960) و فن لو (1879- 1960) پیدا کرده بودند در مطالعات میدان مغناطیسی بکار برد.


خازن الکتریسیته...

خازن الکتریسیته. [زِن ِ اِ ل ِ ت ِ ت ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آلتی که برای تکاثف الکتریسیته بکار می رود. رجوع بخازن شود.

عربی به فارسی

مولد

دینام , دینامو , مولد , زاینده , زاده اروپایی وزنگی , دورگه

فرهنگ عمید

الکتریسیته

برق
* الکتریسیتهٴ القایی: الکتریسیته‌ای که در اثر مجاورت با جسم الکتریسیته‌دار تولید شود،

مترادف و متضاد زبان فارسی

الکتریسیته

برق، کهربا

فارسی به عربی

مولد

محل المیلاد، منتج، مولد، نشیط

فرهنگ فارسی هوشیار

معادل ابجد

مولد الکتریسیته

1216

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری